saghar80  guestbook (307) Sign guestbook

Browse Pages:< Previous 10 11 12 13 14 15 16 Next > 
shi6oona91
13 years ago
اگه کسی دوستت داشت لازم نیست بهت بگه دوست دارم
اون با گفتن جمله ی مواظب خودت باش ثابت میکنه که دوستت داره

مواظب خودت باش
arya2085
13 years ago
گفتا که: کودتا شد! نویسنده: Armita. به نیمه شبِ پریشب گشتم دچار کابوس دیدم به خواب حافظ ، توى صف اتوبوس گفتم: سلام خواجه، گفتا: علیک جانم گفتم: کجا روانى ؟ گفتا: خودم ندانم گفتم: بگیر فالى، گفتا: نمانده حالى گفتم: چگونه اى؟ گفت: در بند بىخیالى گفتم که: تازه تازه شعر و غزل چه دارى گفتا که: مىسرایم شعر سپید بارى گفتم: ز دولت عشق ؟ گفتا که: کودتا شد گفتم: رقیب ؟ گفتا: بدبخت کله پا شد گفتم: کجاست لیلى ، مشغول دلربایى ؟ گفتا: شده ستاره در فیلم سینمایى گفتم: بگو ز خالش، آن خال آتش افروز گفتا: عمل نموده، دیروز یا پریروز گفتم: بگو زمویش، گفتا: که مِش نموده گفتم: بگو ز یارش، گفتا: ولش نموده گفتم: چرا، چگونه؟ عاقل شدست مجنون؟ گفتا: شدید گشته معتاد گرد و افیون گفتم: کجاست جمشید؟ جام جهان نمایش؟ گفتا: خریده قسطى تلویزّیون به جایش گفتم: بگو ز ساقى حالا شده چه کاره گفتا: شده پرستار یا منشى اداره گفتم: بگو ز زاهد، آن رهنماى منزل گفتا: که دست خود را بردار از سر دل گفتم: ز ساربان گو با کاروان غمها گفتا: آژانس دارد با تور دور دنیا گفتم: بکن ز محمل یا از کجاوه یادى گفتا: پژو دوو بنز یا گلف تُک مدادى گفتم که: قاصدت کو؟ آن باد صبح شرقى گفتا که: جاى خود را داده به فکس برقى گفتم: بیا ز هدهد جوییم راه چاره گفتا: به جاى هدهد دیش است و ماهواره گفتم: سلام ما را باد صبا کجا برد گفتا: به پست داده ، آوُرد یا نیاوُرد ؟ گفتم: بگو ز مشکِ آهوى دشت زنگى گفتا که: ادکلن شد در شیشه هاى رنگى گفتم: سراغ دارى میخانهاى حسابى گفت: آن چه بود از دم گشته چلوکبابی
serserininteki
13 years ago


live laugh love Pictures, Images and Photos

good night my friend
sepehr00
13 years ago
وای وای باران باران شیشه پنجره را باران شست از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست اسمان سربی رنگ من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ. می پرد ،نگاهم تا دور وای باران باران پر مرغان نگاهم را شست خواب رویای فراموشی هاست خواب را دریابم که در ان دولت خاموشی هاست من شکوفایی گلهای امیدم را در رویاهایم می بینم و ندایی که به من می گوید گرچه شب تاریک است، می قوی دار ، سحر نزدیک است
sepehr00
13 years ago
عجب صبری خدا دارد !اگر من جای او بودم، همان یکلحظه اول که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان، جهانرا با همه زیبایی و زشتیبرروی یک گرد ویرانهمیکردم.عجب صبری خدا دارد !اگر من جای او بودم که درهمسایه صدها گرسنه، چندبزمی گرم عیش و نوش میدیدم، نخستین نعرهمستانه را خاموش آن دم برلب پیمانه میکردم.عجب صبری خدا دارد !اگر من جای او بودم که میدیدمیکی عریان و لرزان و دیگریپوشیده از صد جامه رنگینزمین و آسمان را واژگونمستانه میکردم.عجب صبری خدا دارد !اگر من جای او بودم نه طاعتمیپذیرفتم، نه گوش از بهراستغفار این بیدادگرها تیزکرده ، پاره پاره در کف زاهدنمایان، سبحه صد دانهمیکردم.عجب صبری خدا دارد !اگر من جای او بودم برای خاطرتنها یکی مجنون صحرا گردبی سامان، هزاران لیلی نازآفرین را کو به کو ، آواره ودیوانه میکردم.عجب صبری خدا دارد !اکر من جای او بودم بگرد شمعسوزان دل عشاق سرگردان،سراپای وجود بی وفا معشوقرا، پروانه میکردم.عجب صبری خدا دارد !اگر من جای او بودم به عرشکبریایی، با همه صبرخدایی ، تا که میدیدم عزیزنابجایی، ناز بر یک نارواگردیده خواری میفروشد،گردش این چرخ را وارونه، بیصبرانه میکردم.عجب صبری خدا دارد !اگر من جای او بودم. کهمیدیدم مشوش عارف و عامی،ز برق فتنه این علم عالمسوز مردم کش ،بجز اندیشهعشق و وفا، معدوم هر فکری ،در این دنیای پر افسانهمیکردم .عجب صبری خدا دارد !چرا من جای او باشم؟ همینبهتر که او خود جای خودبنشسته و تاب تماشایتمام زشتکاریهای اینمخلوق را دارد ، و گرنه منبجای او چو بودم ،یک نفسکی عادلانه سازشی ، با جاهلو فرزانه میکردم .عجب صبری خدا دارد !عجب صبری خدا دارد!عجب صبری خدا دارد
sepehr00
13 years ago
بی تو، مهتابشبی، باز از آنكوچه گذشتم، همه تن چشمشدم، خیره به دنبال توگشتم، شوق دیدار تولبریز شد از جام وجودم، شدمآن عاشق دیوانه كه بودم درنهانخانه جانم، گل یاد تو،درخشید باغ صد خاطرهخندید، عطر صد خاطرهپیچید, یادم آمد كه شبیباهم از آن كوچه گذشتیم پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی برلب آن جوی نشستیم تو،همه راز جهان ریخته در چشمسیاهت من همه، محو تماشاینگاهت آسمان صاف و شبآرام بخت خندان و زمان رامخوشه ماه فروریخته در آبشاخهها دست برآورده بهمهتاب شب و صحرا و گل وسنگ همه دل داده به آوازشباهنگ یادم آید، تو به منگفتی: از این عشق حذر كن!لحظهای چند بر این آب نظركن، آب، آیینه عشق گذراناست، تو كه امروز نگاهت بهنگاهی نگران است، باشفردا، كه دلت با دگران است!تا فراموش كنی، چندی از اینشهر سفر كن! با تو گفتم:حذر از عشق!؟ ندانم سفر ازپیش تو؟ هرگز نتوانم،نتوانم! روز اول، كه دل من بهتمنای تو پر زد، چون كبوتر،لب بام تو نشستم تو بهمن سنگ زدی، من نه رمیدم،نه گسستم ... باز گفتمكه : تو صیادی و من آهویدشتم تا به دام تو درافتمهمه جا گشتم و گشتم حذر ازعشق ندانم، نتوانم! اشكیاز شاخه فرو ریخت مرغ شب،ناله تلخی زد و بگریخت ...اشك در چشم تو لرزید، ماه برعشق تو خندید! یادم آید كه:دگر از تو جوابی نشنیدمپای در دامن اندوه كشیدمنگسستم، نرمیدم رفت درظلمت غم، آن شب و شبهایدگر هم، نگرفتی دگر ازعاشق آزرده خبر هم، نكنیدیگر از آن كوچه گذر هم ... بیتو، اما، به چه حالی من از آنكوچه گذشت
arya2085
13 years ago
صبحدم مرغ چمن با گل نو خاسته گفت نازكم كن كه درين باغ بسى چون تو شكفت گل بخنديد كه از راست نرنجيم ولى هيچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت گر طمع دارى از آن جام مرصع مى لعل اى بسا در كه به نوك مژه ات بايد سفت تا ابد بوى محبت به مشامش نرسد هر كه خاك در ميخانه بر خساره نرفت در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا زلف سنبل بنسيم سحرى مى آشفت گفتم اى مسند جم جام جهان بينت كو گفت افسوس كه آن دولت بيدار بخفت سخن عشق نه آنست كه آيد بزبان ساقيا مى ده و كوتاه كن اين گفت و شنفت اشك حافظ خرد و صبر به دريا انداخت چكند سوز غم عشق نيارست نهفت
serserininteki
13 years ago
DILEEPDEV
13 years ago
Thanx visit my profile
serserininteki
13 years ago
cinas - Picture for Me

thanks
serserininteki
13 years ago
sepehr00
13 years ago
خدا پشت و پناهت زود برگرد فداي شکل ماهت زود برگرد هوا سرد است، شالت را بينداز بگير اين هم کلاهت،زود برگرد ببين اين گونه نگذا ري بماند دو چشمانم به راهت زود بر گرد دلم را مي شکاني اي مسافر به جبران گناهت زود برگرد برايت نیست جايي مثل خانه بسوي زاد گاهت زود برگرد بيا از زير قرآنم گذر کن خدا پشت و پناهت،زود برگرد
sepehr00
13 years ago
يا رب العالمين اي خداي تمام آدميان صلي على طه الامين بر اهل طه صلوات و امين بفرست في كل وقت و حين اکنون و در تمام ساعات املاء قلبي باليقين قلب من را سرشار از باور و يقين بگردان ثبتني على هذا الدين کاري کن که من تا ابد بر اين دين باقي بمانم اغفرلي و المسلمين گناهان من و تمام مسلمانان جهان را ببخش شعراز:سامی یوسف **************************** إنّ لله عـبـاداً فـطـنـا طلقوا الدنيا و خافـوا الفتنا نظروا فيها فلما علمـوا أنها ليست لحــي وطــنا جعلوها لجّةً و اتخـذوا صالـح الأعمال فيها سفنا خداوند بندگان زيركي دارد كه دنيا را طلاق داده و از فتنه‌هاي آن ترسيدند. در آن انديشيدند تا زماني كه فهميدند دنيا محل ماندگاري هيچ زنده‌اي نيست. دنيا را همانند دريايي فرض كردند و اعمال شايسته را كشتي نجات قرار دادند. از اشعار امام شافعی
sepehr00
13 years ago
بی حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست باور کنید پاسخ آیینه سنگ نیست سوگند می خورم به مرام پرندگان در عرف ما سزای پریدن تفنگ نیست با برگ گل نوشته به دیوار باغ ما وقتی بیا که حوصله غنچه تنگ نیست از بردگی مقام بلالی گرفته اند در مکتبی که عزت انسان به رنگ نیست در کارگاه رنگرزان دیار ما رنگی برای پوشش آثار ننگ نیست دارد بهار می گذرد با شتاب عمر فکری کنید فرصت پلکی ردنگ نیست وقتی که عاشقانه بنوشی پیاله را فرقی میان طعم شراب و شرنگ نیست تنها یکی به قله تاریخ می رسد هر مرد پا شکسته که تیمور لنگ نیست
masoud23
13 years ago

فقط اسمي به جا مانده از آنچه بودم و هستم دلم چون دفترم خالي قلم خشكيده در دستم گره افتاده در كارم به خود كرده گرفتارم به جز در خود فرو رفتن چه راهي پيش رو دارم رفيقان يك به يك رفتند مرا با خود رها كردند همه خود درد من بودند گمان كردم كه همدردند
shi6oona91
13 years ago
میدونی فرق تو با باد چیه؟

باد نفس آسمونه

ولی تو نفس منی

RAKI3939
13 years ago
">http://s1.picofile.com/ks33/Pictures/4378.jpg" border="0"/> ">http://s1.picofile.com/file/6262635810/12862201472.jpg" border="0"/> ">http://lovely.a.loxblog.ir/upload/lovely.a/image/149.jpg" border="0"/>
arya2085
13 years ago
دلم هر جمعه در تاب و تب است / عاشقانه بی قرار دلبر است گفتم جمعه شود پایان غمم / جمعه رفت و باز چشمم به راه است . .
Emadebireeya
13 years ago
اه
arya2085
13 years ago
اول خدا خداحافـــظ ای بوریا نــان جو کـهن جـامه و وصـله نو به نو خداحافــظ ای سـجـده گاه علی که مانده نگاهت به راه علــی خداحافظ ای نخل ها ، چاه ها دگر نشـنوید از علــی آه هــــا خداحافظ ای کوفه،ای شهر غم که درکام من کرده ای زهرغم خداحافظ ای کــــوچه ی پر ز دود خداحافظ ای یاس بـــــــاغ کبود خداحافظ ای بیت الاحـــزان یار خداحافظ ای قبـــر پنهـــــان یار خداحافظ ای بی وفا دوســــتان خداحافظ ای آتش و ریســــمان خداحافظ ای کوچه های خموش نیارد علی نان و خرما به دوش خداحافظ ای نان خشک و نمک خداحافظ ای مـاجـــرای فـــدک خداحافظ ای انــــــتظار اجــــل خداحافظ ای زانـــــوی در بغل خداحافظ ای خشم لــــب دوخته خداحافظ ای خانـــه ســوختـــه خداحافظ ای چــشم حلقه به در یتیـــــم دوباره شـده بی پـــــدر
Browse Pages:< Previous 10 11 12 13 14 15 16 Next > 
Contact Us | Blog | Translation | Terms of Use | Privacy Policy

沪ICP备06061508号
Copyright © 2006 OwnSkin.com    
-
Loading content
There is a problem with loading the content.